English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (8312 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment U موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment U حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment U فراگیر
environment U محیط
environment U اطراف
environment U احاطه
environment U دور وبر
environment U پرگیر
environment U محیط زیست
living environment U محیط زنده
induced environment U محیط القایی
induced environment U محیط القا شده
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment architecture U معماری محوطه
environment architecture U معماری محیط
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
mixed environment U محیط درهم
operational environment U محیط عملیاتی
shelf environment U محیط کم عمق
windowing environment U محیط پنجرهای
terrestrial environment U وضع محیط زمین
shelf environment U کم ژرفگاه
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
psychological environment U محیط روانی
operational environment U محیط فعالیت
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
data base environment U محیط پایگاه داده
self controlled U خوددار
self-controlled U خوددار
controlled U مهار شده
controlled U کنترل شده
remote-controlled U دستگاهکنترلازراهدور
controlled atmosphere U گاز محافظ
controlled atmosphere U اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere U جو واپاده
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled atmosphere U هواسپهر واپاده
controlled war U جنگ پیش تنظیم
controlled war U جنگ محدود
controlled area U منطقه کنترل شده
controlled area U منطقه ممنوعه
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace U فضای هوایی کنترل شده
controlled variable U متغیر کنترل شده
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
controlled interception U رهگیری کنترل شده
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled rectifier U یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled burning U اتش زنی کنترل شده
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise U تمرین کنترل شده
controlled exercise U مانور کنترل شده
controlled burning U اتش زنی واپاده
controlled effects U جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects U اثرات کنترل شده
controlled economy U اقتصادارشادی
controlled economy U اقتصاد تحت کنترل
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled inventory U اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory U موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled mosaic U موزاییک کنترل شده
controlled port U بندر نظامی کنترل شده
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
controlled passing U عبور کنترل شده
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled mosaic U موزاییک تنظیم شده
controlled port U بندرکنترل شده
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
automatically-controlled door U درکنترلخودکار
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
solenoid controlled valve U سوپاپ الکترومغناطیسی
silicon controlled restifier U یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
controlled access road U راه با ورودی محدود
raven's controlled projection test U ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history Forum search
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com